فراماسونری (1)
از زبان ماسون ها
سر نامه به نام آن معمار!که بر افراشت این بلند حصار
...آدم! آن اوستاد معماران
نوح فرخنده، پیرِ نجاران
بر براهیم، شیخ کلدانی
لژ بیت العتیق را بانی
...مصطفی در رواق هر دو اساس
گشت ساجد به سوی خالق ناس
...در فرانسه ز شرق اعظم تافت
آفتاب که قلب ذره شکافت
آدمی زین گهر شرف یابد...
آدمیت ازین گهر تابد...(1)
فراماسونری نهادی است با شعارها و ادعاهایی چون، انسان دوست، فلسفی و پیشرو و مراد از آن جست و جوی حقیقت، بررسی جلوه های اخلاق و عمل برای ایجاد هم بستگی میان انسان ها، تلاش در راه بهبود شرایط مادی و معنوی و غنای فکری و اجتماعی بشریت و اصول مورد احترام وی که عبارتند از: مداوی دوسویه، احترام نسبت به خود و دیگران و آزادی مطلق عقیده و مذهب.(2)
«فراماسونری شالوده نوع دوستی و فیلسوفی و طلب ترقی است. مقصودش جستجوی حقیقت و تهذیب و به کار بردن هم بستگی است. کارش اصلاح امور مادی و معنوی و تکمیل عقلیه و مدینه عالم انسانیت. شیوه اش بردباری از یکدیگر و حفظ شرف خود و سایرین و آزادی مطلق وجدان و عقیده است».
«چون ادراک حکمت های فوق الطبیعه را منوط به فهم شخصی اعضایش می داند لهذا فراماسونری در صدد تحمیل احکام و سنن مذهبی نیست. شمارش آزادی، برابری، برادری».(3)
«فراماسونری یعنی دانش فاش شده، آغاز و تولد دوباره؛ یعنی واگذاردن راه و رسم زندگی کهنه و ورود به یک زندگی جدید باشکوه تر و اصیل تر... در پس رمزگرایی ساده و ابتدایی فراماسونری، دسته ای مکاشفات قرار دارند که به ما کمک می کنند به زندگی روحانی و عالی دست یابیم و به رموز هستی خود پی ببریم. بنابراین در این زندگی روحانی، دست یابی به روشنگری ماسونی امکان پذیر می شود. تنها در این صورت است که می توان به طبیعت و شرایط رشد و تکامل در آن پی برد!»
در لغت، فراماسون متشکل از فری به معنای آزاد و ماسون به معنای بنّا که بنّای آزاد معنا می دهد. در مورد علت نامگذاری آنها به این نام توجیهات زیادی وجود دارد. ژاک شابو، روزنامه نگار فرانسوی که خود فراماسون و عضو لژ گل سرخ سکوت مطلق است می نویسد:
آنها بنایانی بودند که به کار ساخت و ساز کلیساها و کاخ ها اشتغال داشتند از کلیسا و دولت معافیت های بیگاری و حق جابجا شدن آزادانه را به مقتضای کارشان دریافت کردند و از همین جاست نامگذاری بنایان آزاد. همچنین می نویسد: در بریتانیای کبیر، این ساختمان سازان با سنگ سخت و سنگ ترد یا نیمه سخت موسوم به سنگ آزاد کار می کردند نکته ای که باعث شد آنان را فری میسن بنامند.(4)
در کتاب های دیگر نیز تعاریفی با همین مضمون وجود دارد به علاوه اینکه آنها با گذر زمان دور هم جمع شدند و برای خود سازمانی با قواعد خاص به وجود آوردند تا آموزش و انتقال حرفه خود را به نسل های بعدی در کنترل خود داشته باشند، بعدها نیز با افول صنعت ساختمانی قدرت خود را در کارهای خیر متمرکز کردند. اصول آنها برادری؛ برابری و آزادی می باشد که خواهان صلح و دوستی بین ابنا بشر بوده و به جد آن ها را تبلیغ می کنند.
اینها مختصر توضیحاتی است که فراماسون ها در مورد خود و پیشینه این سازمان به دیگران و به قول خودشان «بیگانگان» داده اند. آن ها پیشینه این انجمن را تا زمان حضرت آدم (علیه السلام) به عقب می برند و به همین ترتیب تمامی پیامبران حتی امامان شیعه و در کل هر شخصیت برجسته و هر صاحب فکر و نظری را در این جامعه جای می دهند. برادری، برابری و آزادی ابنا بشر را شعار خود می دانند اگرچه تاکنون در هیچ کتاب و هیچ مجلسی دقیقاً منظور خود را از این کلمات ننوشته و نگفته اند.
اما حقیقت چیست؟ آیا این جریان سری و مرموز همان است که خود می گویند؟
فراماسونری از ادعا تا واقعیت
با وجود نگارش حدود چندین هزار کتاب در مورد فراماسونری برای شناساندن و یا حتی گمراه کردن مخاطب، هنوز هم ماهیت این سازمان سری برای ما مخفی مانده است. قرن هاست که این تشکیلات اسرارآمیز در بسیاری از کشورهای جهان در خفا و پنهانی فعالیت می کند جالب اینکه هنوز هم با وجود این همه آزادی و ادعای دموکراسی که در دنیا وجود دارد اعضای این تشکیلات در پس پرده ضخیمی از اسرار فعالیت می کنند. آنها اغیار را که از نگاه آنان «بیگانه» نامیده می شوند به درون خود راه نمی دهند؛ در برابر انتقادات و ناسزاهای مخالفین سکوت می کنند اما در صورت خیانت یکی از اعضا، وی را از جامعه طرد کرده و نمی گذارند وی صاحب شغل و مقامی شود و در صورت افشای اسرار، فرد خاطی را از میان برمی دارند.تعریف فراماسونری
در مورد وجه تسمیه «فراماسون» توجیه و تفسیرهای متفاوتی وجود دارد که نمی توان به قطع یکی را انتخاب کرد. این کلمه در زبان های مختلف به صورت های ذیل آمده است:فارسی: فراموشخانه؛ فراماسون؛ فرای مایسان؛ فریمسن؛ بنیان آزاد
عربی: البنایه الحره؛ ماسونیه
فرانسه: Franc maconnerie
انگلیسی: Freemasonry - mason
دایرة المعارف بریتانیا استعمال این لغت را از قرن 14 میلادی برای آنهایی که سنگ تراشی می کردند می داند:
کلمه فراماسون در زبان فرانسه از دو کلمه به وجود آمده یکی «فرانک» به معنای آزاد و دیگری «ماسون» به معنای بنا ، در زبان انگلیسی هم، این دو کلمه با همین معنای نقل شده است. عنوان «فرانک» در قرون وسطی به بعضی از اصناف اطلاق می شد که به رایگان کار نمی کردند و بیگاری نمی دادند و حَجّارها از این قبیل بودند لیکن بنّاها می بایست بیگاری می دادند.
ساختن کلیساهای بزرگ اروپا که امروز بعد از صدها سال هنوز پابرجاست، سبب آزادی بناها شد زیرا مسیحیان متعصّب وقتی عمل بناها را دیدند همه به آزادی بنّاها رأی دادند و بدین ترتیب کلمات «فرانک ماسون» در زبان فرانسه و «فری مایسن» در زبان انگلیسی متداول و معمول گردید. در مورد پیشینه فراماسونری نویسندگان تاریخ فراماسونری معتقدند که فراماسون ها از روزی که بشر دست به کار خشت و گِل زده و آغاز ساختمان نموده و صنعت بنایی به وجود آورده، پیدا شده اند. همچنین می گویند در ساختمان معبد (هیکل) سلیمان برای اولین دفعه در جهان یکصد و هشتاد و سه هزار و ششصد نفر از بهترین معماران و بنایان و سنگ تراشانِ زمان، دور هم گرد آمدند که سی هزار تن از آنان از کنعانیان بودند و تنها عده سنگ تراشان و نجارانی که در بنای معبد سلیمان کمر خدمت بسته بودند هشتاد هزار نفر بودند و اعضاء همین جمعیت بزرگ بودند که اولین تشکیلات فراماسونری را در عالم پایه گذاری کردند.
رفته رفته با بالا گرفتن کار این فرقه اعضاء به فکر سازمان دهی تشکیلات خود افتادند تا از امتیاز احتیاجی که سلاطین به خدمات آنان داشتند نهایت استفاده را ببرند و به این ترتیب معارف خود را از سایرین مکتوم می دانستند و برای آموزش آن، شرایط مخصوصی برای داوطلب لحاظ می کردند. آنها به واسطه همین کارها از دادن مالیات معاف بودند و جایگاه خاصی نزد حکمرانان داشتند. در ابتدای کار خود، وقتی می خواستند ساختن کاخ یا کلیسایی را شروع کنند در کنار آن خانه کوچکی را برای استراحت و قرار دادن وسایل بنایی درست می کردند که به آن لژ(5) می گفتند. جمعیت آنها دارای سه طبقه بود: شاگرد؛ رفیق و استاد. همگی آنها همدیگر را برادر خطاب می کردند اگر برای یکی از اعضا مشکلی پیش می آمد همه موظف به کمک بودند.(6)
آلات بنایی و فراماسونری
از آن جایی که اساس تشکیلات فراماسونری به قول خودشان؛ به تاسّی از اتحادیه صنفی بنایان آزاد دایر شده است به همین جهت علائم مورد استفاده این جمعیت ابزار و آلات حرفه بنایی نظیر شاقول، تراز، ماله، تیشه، گونیا، خط کش و پرگار می باشد که با استعاره یا با لغاتی مرموز به کار می بردند و هم چنین در ضیافت ماسونی ها مصالح بنایی با اصلاحات خاصی به کار برده می شود. مانند سنگ لاشه، ماسه، سیمان و بتونه کاری، سنگ تراشی و توپ اندازی به ترتیب به جای نمک، فلفل و خوردن، بریدن، نوشیدن و امثال اینها. (7)شرایط پذیرش عضو
برای پذیرفته شدن در سازمان فراماسونری سن داوطلب نباید کمتر از بیست و یک سال باشد اما پسران ماسون ها که «بچه گرگ» نامیده می شوند می توانند در سن هجده سالگی عضو شوند. عضویت زنان تنها به این خاطر که توانایی کار بنایی را ندارند منع شده است و هم چنین افراد ناقص العضو و آنان که از سلامتی کامل جسمانی برخوردار نیستند؛ به علت ناتوانی در امور بنایی!! نمی توانند به عضویت این سازمان درآیند. البته لازم به ذکر است که در محافل امریکایی ممنوعیت زنان لغو شده و در کشورهایی که زنان اجازه اشتغال به حرفه بنایی دارند عضویت زنان بلامانع است. از لحاظ اعتقادی ظاهراً داوطلبِ عضویت در فراماسونری باید خدا را قبول داشته باشد و هیچگونه تعصبی نسبت به وطن خود نداشته باشد. در فراماسونری سی و سه رتبه تعیین شده و اعضا مانند دانشجویان باید سال به سال به کلاس بالاتر بروند. پذیرش یک عضو همراه با انجام اعمال نمادینی است که تا حدودی هویت سازمان فراماسونری را نمایان می کند. برای مثال برای عضویت یک شخص، سه نفر ماسون باید وی را معرفی و ضمانت کنند اگر وی دارای صلاحیت شناخته شود وارد لژ شده و او را به اتاق تفکر می برند تا در آن جا وصیّت نامه خود را بنویسد این اتاق که مکانی تاریک و سهمناک است با یک اسکلت انسان و نقش هایی بر دیوار تزئین شده است. بعد از این مرحله وی را با چشم بسته و ریسمانی به گردن که به ترتیب کنایه از نابینا بودن داوطلب پیش از عضویت و ریسمان نشانه اطاعت و بی اختیاری محض وی می باشد به اتاق دیگر راهنمایی می کنند.داوطلب قبل از ورود به اتاق آزمایش باید تمام اشیاء فلزی و زینتی خود را کنار بگذارد. در اتاق آزمایش لباس های داوطلب را از تنش بیرون می آورند کنایه از این که عازم دنیای دیگری است یعنی همانطور که برهنه به این دنیا آمده برای رفتن به دنیای جدید یعنی محفل فراماسونری باید برهنه باشد. در این اتاق به دستور رئیس یا قائم مقام لژ، داوطلب چشم هایش را می گشاید. در این اتاق باید سه آزمایش از استقامت، جرات و پایداری داوطلب به عمل آید، که عبارتند از آزمایش آب، آتش و هوا.
آزمایش های سه گانه
در آزمایش آب داوطلب را با ریسمانی به گردن در آب فرو می برند و او باید آن قدر در آب بماند تا او را بالا بکشند. گاه اتفاق افتاده که جسد بی جان داوطلب را بالا می کشند. در آزمایش هوا داوطلب را با طنابی که به سقف آویزان است دار می زنند تا میزان تحمل او را بسنجند در این آزمایش داوطلب آسیبی نمی بیند زیرا قسمتی از طناب به قدری نازک است که به راحتی پاره می شود ولی تاریکی اتاق مانع از دیده شدن آن می شود. در آزمایش آتش که میزان جرأت و قوت قلب داوطلب را در مواجهه با مرگ می سنجد وی باید تپانچه ای را که جلو چشمش پر شده به شقیقه خود گزارده و شلیک کند. گاز و دودی از سوراخ تپانچه خارج می شود بدون اینکه آسیبی به داوطلب برسد زیرا. تپانچه طوری درست شده که گلوله به درون دست فرو رود.(8) بعد از پایان این آزمایش ها، داوطلب در صورت جان سالم به در بردن و قبول شدن به حضور اعضایی که باید آنها را بشناسد، آورده و به آنها معرفی می شود. به همین ترتیب ارتقاء رتبه اعضاء هم با مراسمی همراه است که دارای بعضی اعمال باستانی و حتی مضحک می باشد البته گاهی هم اتفاق می افتد که پذیرش و تنصیب کسی به خاطر بعضی ضرورت ها مثل مقام بالای شخص یا زمان کم، بدون طی مراحل مرسوم صورت می پذیرد.(9)البته امروزه بعید به نظر می رسد که چنین آزمایش هایی انجام شود حتی برخی معتقدند فراماسون ها از این جهت آداب خود را مخفی نگه می دارند که دیگران آن ها را مسخره نکنند.
درجات سی و سه گانه
یک: شاگرد - مبتدی نوآموز
دو: فرزند حرفه- عضو بنا- همکار
سه: استاد بنا
چهار: استاد رازدار - استاد مخفی
پنج: استاد کامل - سراستاد
شش: امین ثقه - کاتب مَحرم
هفت: پرده دار و قاضی
هشت: حاجب درگاه - مباشر محفل
نه: استاد برگزیده نه تن
ده: استاد برگزیده پانزده تن
یازده: استاد برگزیده عالی (رهبر اعظم قبایل دوازده گانه)
دوازده: معمار بزرگ - استاد اعظم
سیزده: استاد بارگاه نهم (رواق بارگاه سلیمان)
چهارده: معمار بزرگ برگزیده - بزرگ بنّای برگزیده
پانزده: شوالیه شمشیر شرق - شوالیه خاور زمین
شانزده: شهریار بیت المقدس - امیر اورشلیم
هفده: شوالیه شرق و غرب
هیجده: شوالیه چلیپای (صلیب) سرخ
نوزده: اسقف اعظم
بیست: قائم مقام استاد اعظم لژ
بیست و یک: استاد اعظم کلیددار شوالیه پروس
بیست و دو: شهریار لبنان - شوالیه تبرشاهی
بیست و سه: سَرور معبد
بیست و چهار: شهریار معبد (شوالیه اعظم شاهین سیاه و سفید)
بیست و پنج: قائد راز سلطنتی - شوالیه راز سلطنتی
بیست و شش: شهریار (امیر) رحمت
بیست و هفت: فرمانفرمای معبد - شوالیه معبد
بیست و هشت: شوالیه شمس
بیست و نه: شوالیه سانت آندرو - شوالیه اسکاتلند
سی: شوالیه اعظم قدوس
سی و یک: بازرس اعظم تحقیق
سی و دو: امیر عالی اسرار سلطنتی
سی و سه: امیر بازرس کل اعظم (10)
سه نظریه کلی در مورد پیشینه فراماسونری (11)
الف: دیدگاه مشهور
در این دیدگاه فراماسونری به عنوان تداوم گیلدهای (صِنف های) بنایان اروپای قرون وسطی می باشد. این نظریه، رایج ترین سخن در زمینه منشاء فراماسونری است، و در فرهنگ ها و دائرة المعارف ها و منابع گوناگون تکرار می شود و به عبارت دیگر نظریه رسمی در این باب تلقی می شود.در اواخر سده نوزدهم دکتر سِر جیمز مورای (12) لغت نامه نویس نامدار اسکاتلندی در ذیل مدخل «فراماسونری» تعریفی ارائه داد که تا به امروز در فرهنگ آکسفورد تکرار می شود:
«عضو طبقه ای از کارگران ماهر سنگ کار که از محلی به محل دیگر سفر می کردند، در هر جایی که ساختمان بزرگ احداث می شد به کار می پرداختند و یکدیگر را از طریق مجموعه ای از علائم مخفی و رمزی می شناختند... از اوایل سده ی هفدهم، انجمن های فراماسون ها به پذیرش اعضای افتخاری دست زدند و به ایشان علائم مخفی و تاریخ اساطیری صنف را آموختند».(13)
و دائرة المعارف بریتانیکا پیشینه فراماسونری را این گونه بیان می کند؛
«فراماسونری از درون گیلدهای بنایان سنگ کار و معماران کلیسای قرون وسطی تطور یافت. با افول احداث ساختمان های کلیساها برخی لژهای بنایان عملی برای جلوگیری از کاهش اعضای خود به پذیرش اعضای افتخاری پرداختند. از درون تعداد معدودی از این لژها، فراماسونری جدیدِ نمادین یا نظری تطور یافت. فراماسونری با اَعمال و نمادهای گلیدهای عملی کهن، آغاز به کار کرد ولی سرانجام به ویژه در سده های هفدهم و هجدهم مناسک و تشریفات فرقه های دینی باستانی و طریقت های برادری شهسواری (شوالیه گری) را اخذ نمود. در سال 1717 اولین گراندلژ، اتحادیه ای از لژها در انگلستان تأسیس شد».(14)
این تعاریف در لغت نامه و فرهنگ های فارسی هم تکرار شده و به نظریه مشهوری تبدیل شده است.
در تعریف این واژه در فرهنگ علوم سیاسی آمده است:
«فراماسونری به زبان فرانسه بنّای آزاد معنی می دهد و نام انجمن مخفی است که با مقررات ویژه خود به منظورهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی فعالیت می نماید. افراد این انجمن به مجمع های خود لژ می گویند و خود را نیز ماسون می خوانند. فراماسون ها مدعی اند که فرقه آن ها بسیار قدیمی است و ریشه آن به بنّاهایی که معبد سلیمان را در بیت المقدس ساخته اند می رسد و حتی گروهی از فراماسون ها معتقدند که مؤسس فراماسونری مشخص نیست و ظاهراً این جماعت بعد از قرون هفده و هجده رونق بیشتری یافتند. راجع به ریشه ها لژها گفته می شود که در روم قدیم بنّاها مثل صاحبان حرفه های دیگر تشکیلات خاصی داشتند که بسیار مورد توجه بود.
آنها اسرار حرفه ای خود را محفوظ و مخفی نگه می داشتند و به دیگران نمی گفتند تا همیشه مورد احتیاج باشند. دولت نیز هرگاه تصمیم می گرفت چیزی را خراب یا بنا کند به آنها مراجعه می کرد. این بنّایان قبل از اقدام به کاری که به آنها محوّل شده بود در نزدیکی محل مأموریت خود ساختمانی می ساختند که در آن جمع شده و مشورت می کردند و ستاد آن ها به شمار می رفت این ساختمان را لژ می خواندند و فراماسون های جدید هم مرکز تجمع خود را لژ می گویند. تشکیلات بنایان چنانکه به نظر می رسید به تدریج از انحصار بنایان خارج شده و سیاست مداران با ورود خود به آنها تغییراتی به وجود آوردند.
آنها با استفاده از همان اصول مخفی کاری و با بهره گرفتن از اصول کار تمامی تشکیلات مخفی جهان، به تنظیم سازمان خود پرداختند. فراماسون ها حتی از اصول فرقه هایی مانند اسماعیلیه، باطنیه، بَکتاشیه و سازمان های فتّایان و عیاران و نیز جمعیت های سرّی اروپایی برای تنظیم امور خود و پذیرش و کنترل اعضای خود استفاده کردند. فراماسون های قرون اخیر با شعار آزادی، برادری و برابری در اغلب جریانات بزرگ سیاسی و تحولات مهم جهان، مانند انقلاب کبیر فرانسه، انقلاب اکتبر روسیه، انقلاب صنعتی انگلیس و جنگ های استقلال آمریکا فعالیت کردند. به خصوص در جریان استقلال آمریکا فراماسون های آمریکایی نقش بسیار مهمی ایفا نمودند و همکاری بسیار نزدیک با استقلال طلبان آمریکایی داشتند. عده کثیری از رؤسای جمهور آمریکا منجمله ژُرژ واشنگتن، اولین رئیس جمهور این کشور ماسون بوده و علام اصلی فراماسونی که به چشم خدا معروف است روی اسکناس های امریکایی وجود دارد. در آمریکا سازمان های گوناگونی مانند باشگاه روتاری، باشگاه لاینز، جمعیت تسلیح اخلاقی و جمعیت برداران جهانی دارای اهداف ماسونی هستند. در فرانسه نیز جمعیت حقوق بشر، جمعیت تعلیمات عمومی و جمعیت اونینون راسیونالیست همین حالت را دارند...(15)
نویسندگان ماسونی هم همین دیدگاه را انتخاب و به تبلیغ آن پرداخته اند و بعضی به ظاهر غیرماسون ها هم بیشتر به شرح و بسط همین دیدگاه راغب بوده اند. اساساً فلسفه وجودی بنایان آزاد را در دو اصل «صنعت خاص بنایی» و «نظریه ی فلسفی درباره اسرار مرگ و زندگی» می دانند. آنها با مبنا قرار دادن آلات بنایی، برای هر کدام فلسفه ای سری ارائه می دهند که در یک نظر برداشت های متفاوتی از آن می توان داشت تا جایی که بسیاری، فلسفه ماسون ها را فلسفه ای الحادی قلمداد کرده اند و بعضی هم آنها را به افکار دئیستی(16) متهم ساخته اند.
اما در نقد و بررسی دیدگاه مشهور در مورد پیشینه فراماسونری سوالاتی وجود دارد که پاسخی در خور از طرف ماسون ها به آنها داده نشده است برای مثال:
چگونه فراماسونری عملی به فراماسونری نظری تبدیل شد؟
چرا این نوع از فراماسونری فقط در انگلستان بوجود آمد و بعدها از آنجا در قاره اروپا منتشر شد؟
چرا در زمان تأسیس گراندلژلندن و سال های اولیه فعالیت آن هیچ نشانی از معماران سرشناس انگلیسی در آن نیست؟
در توضیح سوال سوم باید گفت که در زمان تأسیس گراندلژانگلستان سِر کریستوفر رِن برجسته ترین معمار انگلیسی زندگی می کرد او که شش سال پس از تأسیس این لژ درگذشت شخصیت نامداری است که گاه او را بزرگترین نابغه انگلستان پس از شکسپیر می دانند اما هیچ نشانی از عضویت وی در لژ وجود ندارد در حالی که وی از بنیانگذاران انجمن سلطنتی و در مقام "معمار پادشاه" جای داشت.(17) فراماسونرها با جعل قدمت تاریخی از طرفی قصد داشتند تا ریشه و اهداف شوم جریان ضد انسانی خود را پنهان کرده و آن را در هاله ای از ابهام قرار دهند و از طرف دیگر با ادعای کهن بودن این جریان در افکار و انظار عمومی، مقبولیت و جایگاهی قابل احترام برای خود به دست آوردند خصوصاً که آن ها رنگ و لعابی الاهی - یهودی به جریان خود می دادند.
ب: دیدگاه دوم که به منشاء معبدی فراماسونری شهرت دارد.
این دیدگاه ناظر بر این مطلب است که این جریان تداوم فرقه ای شهسواران معبد در دوران جنگ های صلیبی است. طرفداران این نظریه معتقدند شهسواران معبد، هم جنگجو بودند هم معمارانی ماهر و طبق الگوی اسرائیلیانی که در گذشته به بازسازی معبد سلیمان مشغول بودند، در یک دست شمشیر و در دست دیگر سنگ و ادوات بنایی داشتند. آنان نخستین لژها را در فلسطین به پا کردند. در زمان هشتمین و آخرین جنگ صلیبی پرنس ادوارد که ناظر شکست شهسواران معبد از رکن الدین بَیبرَس بندقداری، سلطان مصر بود بقایای ایشان را در انگلستان سکنی داد. آنان در این سرزمین یک کُلُنی برادری تأسیس کردند و نام فراماسون را بر آن نهادند. از آن پس انگلستان به جایگاه و کانون مرکزی فراماسون ها بدل شد...(18)شهسواران معبد
دول مسیحی و رؤسای کلیسا اعتقاد داشتند که زادگاه مسیح باید جزء متصرفات مسیحیان باشد و زائران مسیحی بتوانند آزادانه به بیت المقدس سفر کنند البته در کنار عقاید کلیسا، نظرات توسعه طلبانه و تجاوزکارانه حکام مسیحی و فقر و تنگدستی مردم اروپا نیز وجود داشت و صد البته نباید تحریکات یهودیان درباری را که به مثابه چشم و گوش پادشاهان غربی کار می کردند نادیده گرفته شود. با در کنار هم قرار گرفتن این دلایل، جنگ های صلیبی آغاز شد و خاورمیانه به مدت دو سده شاهد غارتگری غرب مسیحی به بهانه جنگ با کفار! بود.بانی جنگ های صلیبی پاپ اوربان دوم بود. او در سال 1095 میلادی شورای عالی روحانیت را تشکیل داد که در آن، دیگر از عقاید صلح طلبانه مسیحیان خبری نبود. مبارزه برای بیرون کشیدن جَبرانه سرزمین های مقدس از دست مسلمانان، جنگ مقدس نامیده شد. به دنبال تشکیل شورای عالی روحانیت، لشکر عظیمی از صلیبی ها فراهم آمد که از جنگجویان حرفه ای و ده ها هزار مردم عادی ترکیب یافته بود. مورخین معتقدند که این عمل مخاطره آمیز پاپ اوربان دوم برای خنثی کردن کاندیداتوری رقیب خود بوده است. به علاوه، هر چند شاهزادگان، اشراف زادگان و سایر اروپاییان با شور و هیجان از فرمان فراخوان پاپ استقبال کردند، اما نیت آنها اصولاً دنیوی بود و در اصل محرک اصلی این جنگ ها این بود که شهسواران فرانسوی، سرزمین های بیشتری می خواستند، بازرگانانی ایتالیایی امیدوار بودند تجارت خود را به بنادر خاورمیانه گسترش دهند... و تعداد زیادی از مردم فقیر به خاطر فرار از مشقت زندگی معمول خود به لشگرکشی ملحق می شدند.(19) در اولین جنگ صلیبی که منجر به غلبه مسیحیان بر مسلمانان شد، بیت المقدس بدست مسیحیان افتاد و به بهانه حفاظت از زوار مسیحی "پاسدار معبد یا شهسواران معبد" شکل گرفت.
"طریقت شهسواران معبد" در آغاز نام دسته ای از شوالیه های فرانسوی بود که پس از اشغال بیت المقدس به دست صلیبی ها به سال 1118 میلادی در این شهر ایجاد شد. نُه تَن از شوالیه ها، دسته ای تشکیل دادند و نام خود را "سربازان فقیر مسیح" نهادند.
بالدوین و کنت فلاندرز و سرکرده سپاهیان صلیبی که بر خود نام "پادشاه اورشلیم" نهاده بود این دسته را در نزدیکی معبد سلیمان جای داد و حفاظت از زائران مسیحی را به ایشان سپرد البته هدف ظاهری این گروه محافظت از زائران مسیحی بود وگرنه محققان بر این باورند که هدف اصلی آنان از رفتن به اورشلیم و ساکن شدن در کنار معبد یافتن نسخ قدیمی در مورد رسوم جادوگری، دست نوشته های اسرارآمیز یهودیت و مصر باستان بود و در نهایت از همین جا ارتباط بین شهسواران معبد و کابالا شکل گرفت چرا که بعدها مشخص شد که آنها در بیت المقدس و درست در جایی که خرابه های معبد سلیمان قرار داشت دست به حفاری زده اند.(20)
به تدریج این دسته توسعه یافته و به صورت یک سازمان مزدور نظامی درآمد که خدمات خویش را به حکمرانان صلیبی عرضه می کرد. توانمندی نظامی آنان چنان مورد توجه قرار گرفت که مأموریت انتقال شمش های طلا و اموال تاراج شده از شرق به پاریس و لندن به ایشان سپرده شد. با پایان یافتن جنگ های صلیبی در سال 1292 میلادی اعضای گروه فوق به اروپا بازگشتند. آنان که سالها به کشتار و راهزنی خو گرفته بودند طبعاً در محیط جدید آرام نداشتند لذا سازمان خود را حفظ کردند و برای خود رئیسی به نام "استاد اعظم" برگزیدند و به شکلی پنهان به عملیات خود ادامه دادند.
کم کم فیلیپ چهارم پادشاه فرانسه به سال 1304، وجود آنان را مخلّ امنیت کشور دانست و اقدام به دستگیری آنان کرد در این میان آخرین استاد اعظم آنان نیز به نام ژاک موله که به یک خاندان اشرافی تعلق داشت به سال 1314 در ملاعام اعدام شد. با اعدام استاد بزرگ شوالیه های معبد، آنان رسماً ناپدید شدند ولی بعدها از لژ اسکاتلند که حکومت آن را تنها پادشاه مخالف پاپ برعهده داشت، سردرآوردند. این لژ که از قدیمی ترین لژهای فراماسونری است از قرن چهارده تأسیس شده است اما در اوایل قرون مدرن نام خود را به لژ فراماسونری تغییر داد.(21) امروزه این طریقت از شاخه های مهم ماسونی است و در رابطه آن با سایر فرق باید گفت که در بین تمام فرقه های ماسونی یاد ژاک دوله بسیار گرامی داشته می شود و فیلیپ چهارم سخت منفور است.(22)
مسیحیان اتهامات فراوانی بر شوالیه های معبد زدند چراکه آنها به خاطر سال ها اقامت در فلسطین با افکار اسماعیلیان، باطنیه، صباحیه و فرقه هایی از این دست آشنا شده بودند و به خاطر اینکه سال ها در معرض قوانین خشک کلیسا بودند نظرشان به عقاید جدید جلب شد و رفته رفته از کلیسا فاصله گرفتند (علاوه بر این که آنان در اثر حفاری ویرانه های معبد با اندیشه های الحادی مصر باستان هم آشنا شده بودند). بنابر اتهاماتی که کلیسا بر آنها وارد کرد، آنان متهم به اجرای مراسم کفرآمیز و حتی انکار مسیح و اهانت به مقدسات بودند(23) و جالب اینکه با چنین پیشینه ای باز هم دسته ای از فراماسون ها، فراماسونری فعلی را تداوم همان شهسواران معبد می دانند!؟
اما با وجود این نشانه ها، امروزه منابع رسمی ماسونی عموماً این نظریه را رد می کنند و هر گونه پیوند مستقیم تاریخی میان فراماسونری و فرقه ای متنوع صلیبی را انکار می کنند اگر چه به احتمال زیاد اندیشه های الحادی و انحرافی کابالیستی از طریق یافته های شهسواران معبد در اورشلیم، وارد بدنه جریان فراماسونری شده است.
پینوشتها:
1. رانین اسماعیل؛ فراموشخانه و فراماسونری در ایران منظومه آیین فراماسونری از ادیب الممالک فراهانی؛ ج 2، ص 456.
2. ژاک شابو، فراماسونری، تاریخ، اسطوره، واقعیت، ص 105.
3. بند اول از قانون اساسی فراماسونری، رانین اسماعیل، ج 2، ص 502.
4. ژاک شابو، فراماسونری، ص 27.
5. به معنی مکان و در اصل مشتق از واژه لائوبجا به معنی کلبه قدیمی هیزم شکن که در آغاز، مورد استفاده ساختمان سازان قرار گرفت و پناهگاهی بود سرپوشیده که در زیر آن آموزش می گرفتند، اسرار کار خود را به یکدیگر یاد می دادند و همچنین ابزار خود را در آن می نهادند.(ژاک شابو، ص 30)
6. رائین اسماعیل؛ ج1، ص 30.
7. ملکی حسین (ح. م . زاوش) نقش فراماسون ها در تاریخ معاصر ایران، ص 77.
8. این آزمایش ها بهانه مناسبی هم هست تا ماسون ها کس را که با او دشمنی دارند از بین ببرند در رمان "شب و قلندر" یکی از شخصیت های اصلی به این وسیله کشته می شود به این صورت که در آزمایش آتش، گلوله به جای اینکه به دسته فرو رود به مغز وی اصابت می کند! همچنین در جنگ و صلح تولستوی گزارش ورود یک نفر به لژ آمده است.
9. ملکی حسین ص 110 - رائین اسماعیل، ج1، ص 164.
10. رائین اسماعیل، ج 1 ص 195.
11. طرح کلی این سه دیدگاه برگرفته از کتاب ارزشمند زرسالاران یهودی و پارسی، استعمار بریتانیا و ایران نوشته محقق گران قدر عبدالله شهبازی می باشد.
12. دکتر مورای بنیانگذار و اولین ویراستار فرهنگ جدید انگلیسی است که امروزه با نام فرهنگ انگلیسی آکسفورد شهرت جهانی دارد. وی به خاندان اسکاتلندی مورای تعلق دارد که از بنیانگذاران گراندلژ اسکاتلند به شمار می روند.
13. شهبازی عبدالله؛ زرسالاران یهودی و پارسی استعمار بریتانیا و ایران؛ ج 4، ص 60.
14. شهبازی عبدالله؛ زرسالاران یهودی و پارسی استعمار بریتانیا و ایران؛ ج 4، ص 60.
15. علی بابایی غلامرضا، فرهنگ علوم سیاسی، ج 1 ص 455.
16. اعتقاد به خداوند، منهای باور داشتن به پیغمبر و کتب آسمانی، و اینکه خداوند فقط در خلقت انسان نقش داشته و پیمودن مسیر تکامل را بر عهده عقل بشر قرار داد است.
17. شهبازی عبدالله؛ ج 4، ص 66.
18. شهبازی عبدالله، ج4، ص 153.
19. هارون یحیی، فراماسونری جهانی، ص 11.
20. هارون یحیی، فراماسونری جهانی، ص 20.
21. هارون یحیی، شوالیه های معبد، ص 20.
22. شهبازی عبدالله، ج 2 ص 26.
23. رائین اسماعیل، ج1، ص266.
قاسمی، سلمان؛ (1390)، یهودیان بنی اسرائیل و فراماسونری، اصفهان: کیاراد: بصائر، چاپ اول
/م
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}